هنر و اندیشه




اهل کاشانم,
روزگارم بد نیست.

تکه نانی دارم,خرده هوشی,سرسوزن ذوقی.
مادر دارم ,بهتر از برگ درخت.

دوستانی بهتراز آب روان.
و خدایی که در این نزدیکیست:

لای این شب بوها,پای آن کاج بلند.
من مسلمانم:

قبله ام یک گل سرخ.
جانمازم چشمه,مهرم نور.

دشت سجاده من.
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم.

در نمازم جریان دارد ماه,جریان دارد طیف.
سنگ از پشت نمازم پیداست.

اهل کاشانم:
پیشه ام نقاشیست.

گاه گاهی قفسی میسازم با رنگ,می فروشم به شما
تا به آواز شقایق که در آن زندانیست

دل تنهاییتان تازه شود.

چه خیالی!چه خیالی!.می دانم!

.

سهراب سپهری


آخرین مطالب
آخرین جستجو ها